حضورنفس در شرايط فوق زمان و مكان
در موقع خواب ديدن و رؤيا، بخصوص در رؤياي صادقه، در عين اينكه بدن و جسمِ ما، در رختخواب است، خود ما در صحنههايي حاضر ميشويم كه بعداً همان صحنهها در عالم ماده حادث ميگردد. يعني ما بدون اين جسم و بدن در صحنههايي واقعي حاضر ميشويم.
نكتهاي كه در مورد رؤياي صادقه براي ما روشن ميشود اين است كه نفس انسان بدون اين «بدن»، در صحنههايي حاضر ميشود كه هنوز آن صحنهها را با چشمِ سرِ خود نديده و زماني كه با آن صحنه روبهرو شد، تازه يادش ميآيد كه آن را در خواب ديدهاست. يا در فكر فرو ميرود كه گويا اين صحنه يا صحنهها را در جايي ديدهاست، يعني نفس وقتی از بدن خارج شد ديگر محدوديتهاي زماني و مكاني راندارد.انسان در خواب هم مثل بيداري همواره با پديدههايي از جنس همان عالم روبهروست، منتهي مثل بيداري كه همه آنچه را انسان در طول روز ميبيند به خاطرش نميماند، در خواب هم فقط منظرهها و يا گفتههايي به يادش ميماند كه برايش مهم باشد.مولوي گفته:
مـرغ بر بالا پَران و سايـهاش ميدَوَد برخاك، پـَرّان مرغ وَش
ابلهـي صيـاد آن سايه شــود مـيدود چندان كه بيمايه شـود
بيخبر كين ساية مرغ هواست بيخبركه اصل اينسايهكجاست
يعني اگر انسان خود را همين بدن بپندارد همه فرصتهايي را كه براي باروركردن جان است از دست ميدهد و بدون سرمايه واقعي از اين جهان رخت برخواهد بست. ساية مرغي گرفته مـرد سخت مرغ حيران گشته بالاي درخت
اين بدن، ساية مرغ روح است و اگر تمام توجه انسان به بدنش باشد، علاوه براينكه هيچ سرمايهاي براي او نميماند، به روح خود نيز جفا كرده و رشد لازم را برايش فراهم ننموده.ادامه دارد…