اسمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حضورنفس در شرايط فوق زمان و مكان

13 بهمن 1394 توسط سميه رخشاني

در موقع خواب ديدن و رؤيا، بخصوص در رؤياي صادقه، در عين اينكه بدن و جسمِ ما، در رختخواب است، خود ما در صحنه‌هايي حاضر مي‌شويم كه بعداً همان صحنه‌ها در عالم ماده حادث مي‌گردد. يعني ما بدون اين جسم و بدن در صحنه‌هايي واقعي حاضر مي‌شويم.

نكته‌اي كه در مورد رؤياي صادقه براي ما روشن مي‌شود  اين است ‌كه نفس انسان بدون اين «بدن»، در صحنه‌هايي حاضر مي‌شود كه هنوز آن صحنه‌ها را با چشمِ سرِ خود نديده و زماني كه با آن صحنه روبه‌رو شد، تازه يادش مي‌آيد كه آن را در خواب ديده‌است. يا در فكر فرو مي‌رود كه گويا اين صحنه يا صحنه‌ها را در جايي ديده‌است، يعني نفس وقتی از بدن خارج شد ديگر محدوديت‌هاي زماني و مكاني راندارد.انسان در خواب هم مثل بيداري همواره با پديده‌هايي از جنس همان عالم روبه‌روست، منتهي مثل بيداري كه همه آنچه را انسان در طول روز مي‌بيند به خاطرش نمي‌ماند، در خواب هم فقط منظره‌ها و يا گفته‌هايي به يادش مي‌ماند كه برايش مهم باشد.مولوي گفته:

مـرغ بر بالا پَران و سايـه‌اش          مي‌دَوَد برخاك، پـَرّان مرغ ‌وَش

 

ابلهـي صيـاد آن سايه شــود            مـي‌دود چندان كه بي‌مايه شـود

 

بي‌خبر كين ساية مرغ هواست             بي‌خبر‌كه اصل ‌اين‌سايه‌كجاست

يعني اگر انسان خود را همين بدن بپندارد همه فرصت‌هايي را كه براي بارور‌كردن جان است  از دست مي‌دهد و بدون سرمايه واقعي از اين جهان رخت برخواهد بست.  ساية مرغي گرفته مـرد سخت               مرغ حيران گشته بالاي درخت

اين بدن، ساية مرغ روح است و اگر تمام توجه انسان به بدنش باشد، علاوه براين‌كه هيچ سرمايه‌اي براي او نمي‌ماند، به روح خود نيز جفا كرده و رشد لازم را برايش فراهم ننموده.ادامه دارد…

 نظر دهید »

حقيقتِ انسان، ماوراء بدن

06 بهمن 1394 توسط سميه رخشاني

انسان يك «تن» دارد و يك «من». كه حقيقت  او همان «من يا نفس» اوست و همه ادراكات، مخصوص و مربوط به نفس است.

  يعني نفس انسان شنواست، منتها در عالم ماده به وسيله گوش مي‌شنود و نفس انسان بيناست، منتها در عالم ماده به وسيله چشم مي‌بيند. ملاحظه كرده‌ايد كه در هنگام خواب‌ديدن، چشم داريد و حتي چيزهايي را مي‌بينيد كه بعداً در عالم بيداري خواهيد ديد. در واقع «منِ» انسان با چشم مي‌بيند، نه اين‌كه چشم به خودي‌خود بيننده باشد. يا در مورد گوش هم همين‌طور است. گاهي كه نفس نظر به گوينده  ندارد و نظرش در جاي ديگر است، همة فعل و انفعال شنوايي از نظر فيزيولوژي و قوانين مادي بدن انجام مي‌شود، ولي شخص سخنان گوينده را نمي‌شنود. چرا؟ چون نفس است كه با گوش  مي‌شنود و لذا وقتي نفس در صحنه نيست گوش نمي‌شنود. پس مي‌گوييم « همة ادراكات مخصوص نفس است» يعني:

پرتوروح است، نطق‌وچشم وگوش           پرتو آتــش بود در آب جـــوش

در هنگام بيهوشي هم كه نفس از بدن خارج مي‌شود، ديگر آن پاره‌كردن‌هاي دكتر جرّاح موجب آزار انسان نمي‌شود، چون نفس كه ادراكاتي مثل حس‌كردن و ديدن و شنيدن همه مربوط به اوست از بدن خارج شده‌است.

-قرآن چه مي‌گويد؟

قرآن مي‌فرمايد: « اَللهُ يَتَـوَفَّي‌الاَنْفُسَ حينَ مَوْتِـها، وَالَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها، فَيُمْسِكُ الَّتـي قَضَي عَلَيْهَـاالْمَوْتُ وَ يُرْسِـلُ الاُخْري اِلي اَجَلٍ مُسَمّيً، اِنَّ في ذلِكَ لَاياتٍ لِقَـوْمٍ يَتَفَكَّروُنَ »(زمر/42) يعني خداوند جان‌ها را در هنگام مرگ تماماً مي‌گيرد، و آن جاني‌ هم كه بنا نيست ، و آن جاني‌ هم كه بنا نيست بميرد، در هنگام خواب مي‌گيرد، پس آن‌ كسي كه مرگ برايش مقدّر شده، چون گرفته شد ديگر برنمي‌گرداند و آن ديگري كه در خواب گرفته شده و مرگ برايش مقدر نشده،براي مدتي به بدن باز مي‌گردد. و اين مسئله – گرفتن جان‌ها هنگام مرگ و خواب - براي اهل تفكر نشانة مهمي از حقيقت است.

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

مقدمه

06 بهمن 1394 توسط سميه رخشاني

1-.روش معرفت نفس؛ روشي است كه معتقد است معرفتِ «نفس انسان » يعني «جهان صغير»، راه وصول به معرفت «جهان كبير» است و لذا از اين منظر به انسان مي‌نگرد تا به معرفت حق نايل آيد، ولي نه به خداي درون ذهن‌ها كه با علم حصولي از وجود او آگاهي مي‌يابند.

2-انسان به‌واقع «حيوان ناطق» نيست، بلكه محل ظهور همة اسماء الهي است. و قلبش محلي است كه حق در آن محل، خود را به نمايش مي‌گذارد. و شريعت در همة ابعاد خود متذكر اين حقيقت دروني انسان‌ است تا انسان‌ها از طريق شريعت الهي، آنچه را مانع ارتباط صحيح با خود راستين آنها است از ميان بردارند. پس يك رابطة دوطرفي بين «خودشناسي و فهم شريعت» و بين «عمل به شريعت و خودشناسي» وجود دارد. مهم آن است كه از طريق معرفت نفس؛ منظر خود را به شريعت تصحيح كنيم تا انتظاراتمان از آن برآورده شود.

3-معرفت نفس يا «خودآگاهي حضوري» اولين قدم است تا «خود» را از «ناخودِ خود» جدا كنيم و «ناخودِ خود» را خود نپنداريم كه اين بزرگترين بلايي است كه بر بشر امروز وارد شده، به طوري كه ديگر هيچ رابطه‌اي با خود ندارد.

4-معرفت نفس؛ معرفتي است جهت‌دار كه به شناختِ حقيقتِ جامعِ واحدي به نام «نفس مجرد انساني» منجر مي‌شود و راه رسيدن به «حقيقت جامع اَحدي» يعني خداوند را باز مي‌كند. ولي زنهار كه بايد متوجه بود اين معرفت، غير از علم‌هايي است كه هدفشان جمع اطلاعات است و انسان‌ در چنين علومي تا بي‌نهايت كسب علم مي‌كند، ولي از حقيقت خود و حقيقت عالَم غافل است. يعني از همه چيز غافل است، چنانچه اميرالمؤمنين«عليه‌السلام» مي‌فرمايند: « كَيْفَ يَعْرِفُ غَيْرَهُ مَنْ يَجْهَلُ نَفْسَه»يعني چگونه انسان مي‌تواند غير خود را بشناسد در حالي‌كه به خودش جاهل است. وقتي كسي خودش را نشناسد، چگونه چيز ديگري را خواهد شناخت. در واقع نه قرآن را مي‌تواند بشناسد و نه امامان معصوم«سلام‌الله‌عليهم» را و نه سخنان آنها را.

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اسمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معرفتی
    • خودشناسی
    • معرفتی
    • درس اخلاق
  • سیاسی
  • تازه های احکام
    • غسل
  • معرفی کتاب
  • خانواده

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس